داستانک من برای مسابقه راوی مهر، چطوره؟؟؟؟ حقیقت نورانی هوای سوزان بیابان های عربستان، برایم طاقت فرسا شده اند. تمام توان خودم را گذاشته ام که زودتر به مقصد برسم، خدا رو شکر ری آب و هوای مطبوعی دارد، گرمای هوا جان از تنم گرفته، در آن طرف زنی را میبینم… بیشتر »
آرشیو برای: "آذر 1396"
نامه ایی از جنس شب یلدا به فرزندم،، فرزند دلبندم سلام… نمیدانم چگونه باید آغار کنم، نمیدانم این آغاز کجاست که این چنین گنگم میکند… هوای سردیست وقتی دل ناآرامم بهانه ی بودنت را میگیرد، هراسی نیست اگر امروز سایه ها با من قدم میزنند تو… بیشتر »
یاصاحب_الزمان ای رهگذر دیرینه ی کوچه های جمکران سلام!!! از فراسوی فاصله ها بخوان مرا تا بشکنم این سکوت را که سزای عشق توست!!! امروز با دستان تهی آمده ام تا بگویم این کلمات از غوغای سرسام آور درونم خسته شده اند بس که نهیب زده ام تا در هوای هُرم نفس های… بیشتر »
مولای خوبی ها اینکه بخواهم در حضورت با این کلمات حقیرم بنگارم جسارتی میخواهد به وسعت دلتنگی هایم!!! آقای من، گرچه پرواز را دوست دارم اما بال و پرم از نبودت خسته و بی رمق شده اند… گیر کرده ام در قفس غیبتت.در این هبوط که دل کوچه ها در حصار نگاه بی… بیشتر »
دست غصه هایم را میگیرم، هراسان روانه میشوم، صدای بوق ماشین ها، صدای مرد دست فروش و صدای زنگ خوردن گوشی آدم های اطرافم کلافه ام میکند… اشک هایم خودشان را روی صورتم میسرانند، پاهایم بی قراری میکنند و صدای نفس نفس زدنشان تاب از توانم میبرد…روی… بیشتر »
داداش هادی عزیز سلام… نمیدونم نقطه ی تلاقی ما به کی برمیگرده، و از چه زمانی تو رو شناختم. اما تا به خودم اومد دیدم تو خوابهام و توی دنیام هر روز سایه ایی رو روشنایی میبخشی. امروز وقتی قاب عکس تو رو میبینم تمام زیبایی های دنیا برام تداعی میشه. روزی… بیشتر »
آخرین نظرات